بهارستان در خون



امروز دختر جوانی از قلب تهران با ضجه‌های حزن آلود خود فریاد به خون نشستن بهارستان را به گوش جهانیان رساند. اکنون تخت و بارگاه خامنه‌ای(بیت رهبری) بر دریائی از خون جوانان ایران شناور است. سر انجام لحظه تلخ رویارو یی نهایی فرا رسید. لحظه تلخ سرنوشت سازی که رژیم اسلامی ناچار شده وحشی گری خود را به تمامی‌ در انظار جهانیان به نمایش بگذارد. سر تا سر ایران از خون جوانان گلگون شده است. کجاست زنده یاد سعیدی سیر جانی تا "ضحاک ماردوش" را برایمان باز خوانی کند؟
اگر آیت اله منتظری به خمینی گفت اطلاعات شما روی ساواک شاه را سفید کرد اکنون باید به خامنه‌ای گفت شعبان بی‌ مخ‌های شما روی شعبان بی‌ مخ‌های شاه را سفید کرد. اوباش بسیجی‌ و قداره بندهای خامنه‌ای از کودک ده ساله تا نوجوان پانزده ساله، از زن و مرد جوان تا پیر زن و پیر مرد را از دم تیغ میگذرانند. راستی‌ چگونه خامنه‌ای جرات کرد قداره را از رو ببندد و تمام قد در مقابل میلیونها ایرانی‌ بی‌ دفاع و بپا خواسته به ایستد و هم چنان خون بریزد؟
بنظر من پاسخ این سال در دو نکته اساسی‌ نهفته است. نخست آنکه مشاورین این آیت اله خون ریز به او یادآوری کردند که رژیم شاه با دادن امتیازات پی در پی به مخالفان خود سقوط کرد. بنا بر این کوچکترین امتیاز دهی‌ به مخالفان سبب فرو پاشی تدریجی‌ رژیم خواهد شد. با اتخاذ این خط مشی، رژیم ممکن هست بتواند از طریق سرکوب شدید چند صباحی به عمر ننگین خود بیافزاید ولی‌ به گواه تاریخ رژیمی‌ که چنین آشکارا به ریختن خون شهروندان خودش می‌‌پردازد با چه مقبولیتی میتواند حکومت کند؟ سقوط چنین رژیمی‌ حتمی هست.
دومین دلیلی‌ که خامنه‌ای جرات کرده و این چنین بی‌ محابا خون می‌‌ریزد در مرغدلی شخصی‌ به نام خاتمی نهفته است. در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ که خیزش مدنی تنها به بدنه دانشجو ایی و یکی‌ دو خیابان در تهران محدود بود همین آیت اله خون ریز چنان وحشت زده شد که گفت "اگر عکس من را هم پاره کردند کاری نداشته باشید". اگر خاتمی در ۱۸ تیر خیانت نمی‌‌کرد میتوانست دست کم امتیاز دندانگیری به نفع جنبش مدنی کسب کند و از طرف دیگری امروز خامنه ای‌ جرات نمی‌‌یافت این چنین بی‌ باکانه خیابانهای ایران را از خون جوانان گلگون کند.
اصلاح طلبان(بخوانید فرصت طلبان) دوران خاتمی از رای مردم فقط و فقط در راه رسیدن به جاه و مقام بهره بردند و امروز خودشان هم در آتش خیانتی که به ملت کردند می‌‌سوزند. نظریه پرداز آنها (حجاریان)به درستی‌ تز "فشار از پایین و چانه زنی‌ از بالا" را مطرح کرد ولی‌ آنچه در طول هشت سال ریاست جمهوری خاتمی شاهد بودیم فقط چانه زنی‌ از بالا بود، آنهم نه چانه زنی‌ برای مطالبات مدنی و حقوق مردم بلکه چانه زنی‌(گدایی) برای تصاحب چند کرسی مجلس فرمایشی.تاریخ نقش غیر مستقیم خاتمی را در خون هایی که اکنون ریخته میشود فراموش نخواهد کرد.
درویش رنجبر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر